love me
با وب سایت ما بروز باشید

عکس های جدایی

  • 18
  • دوشنبه بیست و یکم بهمن 1392
  • عکس جالب ودیدنی

     

  •  

 

 

عشق بيداد من

باختن يعني لحظه عشق

جان سرزمين يعني يعني

زندگي پاک عشق ليلي و

قمار من مجنون

در عشق يعني ... شدن

ساختن عشق

دل يعني

كلبه وامق و

يعني عذرا

عشق شدن

من عشق

فرداي يعني

كودك مسجد

يعني الاقصي

عشق من

عشق آميختن افروختن

يعني به هم عشق سوختن

چشمهاي يكجا يعني كردن

پر ز و غم دردهاي گريه

خون/ درد بيشمار

عشق من

يعني الاسرار

كلبه اسرار يعني مخزن

 

جـــدایـــــ ـی خـــراشـ ـی اســت كـه تــا ابــد بــر صــورـت
احســ ـاس مـی مــانــد ـ ـ ـ




من به مرگم راضیم اما نمی اید اجل

بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید.........



لطفا ادامه مطلب برید

 
 
 

 

 


 

 


 

 

 

غمگین ترین عکس ها

  • شنبه نوزدهم بهمن 1392
  • عکس جالب ودیدنی

     

  •  

 

 

 

قدر سخته وقتی ازت میپرسه: ناراحت شدی؟ اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره....

 

 

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.


 

 


 

 


 

 

 

عکس ومطالب عاشقانه واحساسی

  • 24
  • جمعه هجدهم بهمن 1392
  • عکس جالب ودیدنی

     

  •  

 

 

پرسید عشق چیست ؟

گفتم یک بازی

 

پرسید بازی ها انتها دارند پایان عشق چیست ؟

گفتم اندوه

 

گفت پس چرا عاشق می شوند ؟

 

گفتم چون عشق زندگی را رنگین می کند

 

گفت اندوه رنگ ندارد این چه رنگی است ؟

 

گفتم اندوه عشق رنگ دارد رنگش به رنگ خون درون قلب است

آری اگر عشق نباشد خواهیم مرد

سکوت کرد گفت عشق می خواهم می توان آن را خرید ؟

گفتم قیمتش رامی پردازی؟

گفت: قیمتش چقدر است؟

گفتم: به قیمت زندگیت!

بلند شد و رفت همانطور که می رفت گفت می خواستم بدانم چرا دیگر زنده نیستی حال فهمیدم

 

 

⇘لطفا به ادامه مطلب برید

 

 


 


------------------ ادامـه مــطــلــب + دانـلـود ------------------


 
3339



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط M.S.Foladi

صفحه قبل 1 صفحه بعد